جدول جو
جدول جو

معنی هم پاچگی - جستجوی لغت در جدول جو

هم پاچگی
(هََ چَ / چِ)
هم ریشی. باجناغ بودن. نسبت دو تن که زنهایشان با هم خواهر باشند. رجوع به هم ریش و باجناغ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم پالکی
تصویر هم پالکی
کسی که با دیگری در یک پالکی یا کجاوه بنشیند
فرهنگ فارسی عمید
(هََ لَ / لِ)
حریف شراب شدن. با هم پیاله نوشیدن، در تداول یعنی نزدیکی و صمیمیت، چنانکه دو دوست با یکدیگر پیاله ای می گیرند. رجوع به هم پیاله شود
لغت نامه دهخدا
(هََ پَ جَ / جِ)
هم پنجه شدن. پنجه درافکندن. نبرد کردن:
به هم پنجگی پیل را بشکنم
شه پیلتن بلکه پیل افکنم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ لَ)
دو تن که دارای افکار و اندیشه های مشابه اند و یک شیوه زندگی کنند. جور. مناسب
لغت نامه دهخدا
(هََ نَ / نِ)
با یکدیگر در یک خانه بودن. در یک خانه سکونت جستن. همنشینی:
شهنشه پذیرا شد آن خانه را
به همخانگی برد فرزانه را.
نظامی
روا دارد ازدوست بیگانگی
که دشمن گزیند به همخانگی.
سعدی.
، دوستی:
با دو حکیم از سر همخانگی
شد سخنی چند ز بیگانگی.
نظامی.
رجوع به هم خانه شود
لغت نامه دهخدا
(هََ چَ / چِ)
باجناغ. هم ریش. دومرد که زنهایشان خواهر باشند. رجوع به هم ریش شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هم پا. رجوع به هم پا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم پیالگی
تصویر هم پیالگی
هم پیاله بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم پالکی
تصویر هم پالکی
((~. ل))
کسی که با دیگری در یک پالکی و کجاوه نشیند، کسانی که با هم جور و مناسب اند، هم ردیف
فرهنگ فارسی معین